اندر احوالات این روزهای ما
عزیز مامان،این روزها در حال جمع اوری وسایل هستیم که به امید خدا،7 روز دیگه بریم خونه جدید .این عکس گل دخترم تو اتاق جدیدش. واین هم نمایی از ورودی اشپزخانه. واین هم ملیکای مامان داخل جعبه اماده برای بسته بندی و انتقال واما امروز با اینکه خیلی خسته بودم اما دلم نیومد بیرون نبرمت پس ساعت 6 زدیم بیرون.تو میدان ازادگان با مامان مصی قرار گذاشتیم.از دم در باهات اتمام حجت کردم که :(اگه میخواهی ببرمت (ترامبولین) باید قول بدی از من دور نشی ) شما هم مثل همیشه از اون قولها دادی. اما به محض اینکه رفتیم تو کوچه .....هر وقت خیلی دور میشدی داد میزدم :(ملیکا نمیری...
نویسنده :
مامان راحله
23:16