خدایا شکرت که یه روز دیگه هم به خوشی گذشت
عزیز مامان،امروز 5 شنبه بود.قرار شد عصری با هم بریم پارک بازی نبوت.اما طبق معمول همیشه تاپ و سرسره را ول کردی و رفتی سراغ وسایل ورزشی .باد شدیدی هم میومد و ما ترجیح میدادیم بریم توی مهستان. اما مگه رضایت میدادی تا اینکه.... از این طرف خیابون چشمهای خوشگلت افتاد به یه عروسک تبلیغاتی توییتی و این شکلی شدی شکر خدا به هوای اون ،اومدی سمت مهستان.در زمانی که از خیابون رد میشدیم،عروسکه رفته بود یه سمت دیگه.من هم از فرصت استفاده کردم و چند تا عکس خوشگل ازت گرفتم.البته نمیذاشتی عکس بگیرم ازت اما چون بهت قول دادم هر طور شده اردکه را برات پیدا کنم قبول کردی و کلی هم فیگورهای جیگرطلایی گرفتی &nb...
نویسنده :
مامان راحله
1:01