الهی خدا همه فرشته کوچولوهامون را در پناه خودش حفظ کنه.
نمیدونم چرا ما مامانها اینقدر فراموش کاریم. هر روز که برای یه خرید کوچولو بهت پیشنهاد میدم که باهام بیای،وقتی برمیگردیم با خودم عهد میبندم که دیگه برای خرید خونه نبرمت بیرون بس که شیطونی میکنی و مامانی همش استرس دارم.اما دوباره فرداش یادم میره و اشتباهمو تکرار میکنم و میبرمت. اما عزیزم اینو بدون که وقتی میبینم 1 ساعت بیرون رفتن چقدر باعث شادیت میشه،سختیشو با دل و جون میخرم. تا پامونو گذاشتیم تو خیابون همه قول و قرارها یادت رفت و مثل موشک اجکت کردی و مامانی هم هراسون به دنبالت.البته مامان مصی هم بود شکر خدا.
بلاخره راضی شدی چندتا عکس ازت بگیرم. گفتم:(ملیکا فیگور بیا) و این هم حاصل درخواستم. به ترتیب به غلظت فیگورهات افزوده شد.
واین هم نهایت غلظت.کنار یه تاکسی سرویس بودیم وهمه راننده هاش میخندیدن و حسابی تابلو شده بودیم
تا اونجا که من میدونم نه خودم نه بابایی نه اجدادمون رزمی کار نبودن.اما نمیدونم چرا گل دخترم اینقدر به حرکات رزمی علاقه داری و صدالبته مهارت ایناها،ببین.
اینجا هم یه کفشدوزک دیدی و 1 ربعی معطل زیر افتاب داغ و سوزان
اینجا هم گوش شیطون کر،خسته شدی و نشستی.
هر کی از کنارت رد میشد نازت میداد. اون بابا بزرگ مهربونی که پشت سرته اومد جلو دست کشید رو سرت و بهت فوت کرد(منم چون شما بابا بزرگ نداری بی اختیار اشک تو چشمم جمع شد) اما خدا را شکر یه مامان مصی مهربون داری که عاشقته عزیزم.خدا یارو نگهدار همه بابا بزرگها و مامان بزرگها باشه.
ودر اخر گیر دادی به این اسبه که البته فکر کنم دو رگه بود.اخه پوزش مثل گاو بود. یه پسر کوچولو سوارش بود.اما همش میامد پایین و دوباره سوار میشد. وقتی اومد پایین مامانش گفت:(خانوم پاهای دخترت نسوزه.صندلیش داغه) تازه فهمیدم طفلی پسره چرا هی میومد پایین. منم زیرت سوییشرت انداختم.
و بلاخره اومدیم خونه و شما رفتی توی حمام رنگ انگشتی بازی و یواش یواش اب بازی و خرابکاری و ... منم برای بار دوم این پستو مینویسم.اخ که اگه بدونی چه حرصی خوردم همین 1 ساعت پیش. اخه عین همین مطالبو گذاشته بودم و عکسها هم اپلود کرده بودم و کامل کامل شده بود که ناگهان اومدی و میخواستی تایپ کنی که منم از هول اینکه یه دکمه ای بزنی و خرابکاری بشه،بی اختیار دکمه backرا زدم و واااااااااااااااااای.
فدای سرت عشقم،جالب اینجاست که از شدت حرص و ناراحتی قهقهه میزدم و مامان مصی هم این شکلی بود
الان 3 ساعت بعده وبعداز صرف ناهار، حتی نذاشتی دهان خوشگل غذاییتو بشورم. اومدم عکس هنرهاتو بذارم برات گلم.دیگه پست جدید نذاشتم،به همین پست اضافه کردم.کلی با هم خوش گذروندیم و هنر نمایی کردیم. برای دیدن باقی عکسها برو ادامه مطلب عزیزم.
دستتو برات رنگارنگ کردم و خیلی خوشت اومده و نمیذاری پاکش کنم.
اثر پای فرشته من.موقعی که پاتو رنگ میزدم قلقلکت اومده بودو ریسه رفته بودی عزیزم.
اینم اثر دست عروسکم
ابرو باد
خونه ای که عروسکم کشیده
خونه ای که مامان کشیده
این هم مامان کشیدم برای دختر نازم
خورشیدی که عروسکم کشیده
این هم رنگهایی که الان هیچی ازشون نمونده