اولین ارایشگاه رفتن عشقم .(92/1/21)
توضیحات در ادامه مطلب
گلم.تا زیر 3 سال موهات فرفری خوشگلی بودکه نگو.لوله میشد موهات.بابایی عاشق موهات بود.میبردمت بیرون همه میگفتن:(وای،چه موهای خوشگلییییییییی.مامانش پیچیدی موهاشو.)بعداز 3 سال و به مرور که موهاتو کوتاه کردیم دیگه موهات لخت شد و مامانی شدم عاشق موهات و حالا هم میریم بیرون همه میگن:(وای چقدر موهاش خوشگلهههههههه.مامانش چی زدی به موهاش؟اتو کردی موهاشو....) البته بابایی الان هم خیلی موهاتو دوست داره.اما چون موهای خودش لخته(مرغ همسایه غازه و موی حالتدار رو بیشتردوست داره .به قول باباجونی(دختر خوشگل،همه جوره خوشگله)اینم یه عکس دیگه.ببین فرفرهای خوشگلتو عشقم.
حالا برات بگم داستان امروز را.عزیزدل مامان امروز بردمت حمام و وقتی اوردمت بیرون هوس کردم موهاتو یه کمی کوتاه کنم تا تو چشمت نریزه و راحت بازی کنی .بنده که 1 بار موهاتو زده بودم وهمه گفته بودن کدوم ارایشگاه بردی اینقدر قشنگ زده،اعتماد به نفسم حسابی بالا رفته بودو شروع کردم به کوتاه کردن.اما شما هی سرتو تکون میدادی و مامانم هی کوتاه میکردم و....چشمت روز بد نبینه. یه ان نگاه کردم دیدم وااااااااااای ،حسابی خرابکاری کردم و کج وکوله شده موهات. بابایی هم که حساس به دختر طلا...خلاصه این شدکه به مامان مصی گفتم:بدو تا ارایشگاه نبسته بریم. سریع حاضرت کردم و تو راه برای اینکه امادگی داشته باشی بهت گفتم: (دخترم.مامانی موهاتو خراب کردم.باید بریم ارایشگاه درستش کنه.) و برخلاف انتظارم با خوشحالی گفتی:باشهههههههههههه. بی دردسر اومدی تو ارایشگاه و مثل خانوم نشستی رو صندلی و هر چی زری جون گفت گوش کردی. همه قربون صدقه ات می رفتن.زری جون هم همش میگفت:(چقدر خانومه. چقدر نازه و....) البته مامانی زیادهم تقصیر نداشتم.زری جون هم میگفت:(چون موهاش ماشاالله خیلی لخته،کوتاه کردنش سخته )حدود 3 ربع طول کشید اما وقتی موهاتو کوتاه کرد،واااای.انقدر خوردنی تر شده بودی که همه نگاهت می کردن و نازت میدادن. خودم و مامان مصی که انقدر گردن خوشگلتو که افتاده بیرون ماچ کردیم که دون دون شده.دخترم،ازت ممنونم که همکاری کردی و ماشاالله دیگه خانومی شدی برا خودت.اما متاسفانه طبق معمول تا میدیدی میخوام ازت عکس بندازم،نمیذاشتی.اما من تسلیم نمیشم.منتظر فرصتم تا عکسهای خوشگل بگیرم ازت.این یکی هم هواست به مکعب هایی بود که برات جایزه خریدم. دوستت داریم تا بی نهایت.