عروسک من ملیکا جانعروسک من ملیکا جان، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

*** اقیانوس عشق Melika ***

اولین ارایشگاه رفتن عشقم .(92/1/21)

1392/2/24 20:58
نویسنده : مامان راحله
670 بازدید
اشتراک گذاری

                     قلب  توضیحات در ادامه مطلبقلب


                                   

گلم.تا زیر 3 سال موهات فرفری خوشگلی بودکه نگو.لوله میشد موهات.بابایی عاشق موهات بود.میبردمت بیرون همه میگفتن:(وای،چه موهای خوشگلییییییییی.مامانش پیچیدی موهاشو.تعجبخنده)بعداز 3 سال و به مرور که موهاتو کوتاه کردیم دیگه موهات لخت شد و مامانی شدم عاشق موهات و حالا هم میریم بیرون همه میگن:(وای چقدر موهاش خوشگلهههههههه.مامانش چی زدی به موهاش؟اتو کردی موهاشو....تعجبخنده) البته بابایی  الان هم خیلی موهاتو دوست داره.اما چون موهای خودش لخته(مرغ همسایه غازه و موی حالتدار رو بیشتردوست داره .به قول باباجونی(دختر خوشگل،همه جوره خوشگله)قلباینم یه عکس دیگه.ببین فرفرهای خوشگلتو عشقم.

 

 

 

 

حالا برات بگم داستان امروز را.عزیزدل مامان امروز بردمت حمام و وقتی اوردمت بیرون هوس کردم موهاتو یه کمی کوتاه کنم تا تو چشمت نریزه و راحت بازی کنیلبخند .بنده که 1 بار موهاتو زده بودم وهمه گفته بودن کدوم ارایشگاه بردی اینقدر قشنگ زدهمژه،اعتماد به نفسم حسابی بالا رفته بودو شروع کردم به کوتاه کردن.اما شما هی سرتو تکون میدادی و مامانم هی کوتاه میکردم واسترس....چشمت روز بد نبینه. یه ان نگاه کردم دیدم وااااااااااای ،حسابی خرابکاری کردم و کج وکوله شده موهات. بابایی هم که حساس به دختر طلااسترس...خلاصه این شدکه به مامان مصی گفتم:بدو تا ارایشگاه نبسته بریم. سریع حاضرت کردم و تو راه برای اینکه امادگی داشته باشی بهت گفتم: (دخترم.مامانی موهاتو خراب کردم.باید بریم ارایشگاه درستش کنه.) و برخلاف انتظارم با خوشحالی گفتی:باشههههههههههههتعجب. بی دردسر اومدی تو ارایشگاه و مثل خانوم نشستی رو صندلی و هر چی زری جون گفت گوش کردی. همه قربون صدقه ات می رفتن.زری جون هم همش میگفت:(چقدر خانومه. چقدر نازه و....) البته مامانی زیادهم تقصیر نداشتم.زری جون هم میگفت:(چون موهاش ماشاالله خیلی لخته،کوتاه کردنش سخته )حدود 3 ربع طول کشید اما وقتی موهاتو کوتاه کرد،واااای.انقدر خوردنی تر شده بودی که همه نگاهت می کردن و نازت میدادنماچ. خودم و مامان مصی که انقدر گردن خوشگلتو که افتاده بیرون ماچ کردیم که دون دون شدهنیشخند.دخترم،ازت ممنونم که همکاری کردی و ماشاالله دیگه خانومی شدی برا خودتتشویق.اما متاسفانه طبق معمول تا میدیدی میخوام ازت عکس بندازم،نمیذاشتی.اما من تسلیم نمیشممتفکر.منتظر فرصتم تا عکسهای خوشگل بگیرم ازت.این یکی هم هواست به مکعب هایی بود که برات جایزه خریدم. دوستت داریم تا بی نهایت.قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

یه نی نی توو خواب و رویا
22 فروردین 92 18:49
مبارک باشه


ممنون خاله مهربون.
مامان سبحان
22 فروردین 92 19:06
اولا ماشاالله همه جوره خوشگله ملیکا جون. دومااخه مگه ممکنه همچین چیزی؟ اون مو کجا و این مو کجا خیلی جالبه.من تا حالا ندیدم موی فر ،لخت بشه. ماشاالله تو هر دو عکس هم خوشگله. ولی با موی صاف خیلی جیگرو با کلاسه.خدا حفظش کنه انشاالله.


ممنون خاله مهربون. اینم یکی از جالبترین خلقتهای خداوند.
سایه
22 فروردین 92 19:17
خاله سایه فداااااااات. ماه بودی،ماهتر شدی. ولی این عکس زیریهمگه میشه؟ الهی قربونت برم که همه چیزت جالبه. درپناه خدا باشی ایشالا زیبای پاییزی من.


ممنونم خاله سایه مهربونم.ممنون از حضورپرمهرت.
بهار(مامانی شهراد)
22 فروردین 92 20:21
سلام عزیزم ماشالا فرزند زیبایی دارینپیش ما هم بیاین خوشحال میشیم




سلام.ممنون از حضور پرمهرتون. حتما میام به دیدنتون.اما ادرس ندارم؟


مامان سید مهدی
22 فروردین 92 22:13
خیلی خوشگل شدی خانوم طلا. مبارکت باشه شیرین عسل.


ممنونم خاله جون.
مامان مهبد
22 فروردین 92 22:14
چه خوشگل خانومی.ماشالا همه چیزت قشنگه.موهاتم که دیگه نگو.


مرسی خاله جون.
مامان اتنا
23 فروردین 92 18:20
مبارکه عزیزم خیلی ناز شده


ممنونم خاله اتنا. راستی کامنت نمایشگاه گل رو خوندید؟
مبینا
25 فروردین 92 21:22
مگه میشه؟مثل این میمونه چشمات سبز باشه.فردا صبح مشکی بشه البته خوب،...داریم میبینیم که شده. ماشاالله به این عروسک خانوم.


ممنون.اره.همه تعجب میکنن.
مامان یاسین
26 فروردین 92 12:32
مبارک باشه انشاالله ارایشگاه عروسیت از طرف من ببوسش


ممنون خاله جونم.
مبینا
27 فروردین 92 12:39
ماشاالله به گل دختری.