دختر نازم در حوزه انتخاباتی
عزیز مامان امروز 4 نفری(بابا.مامان مصی.مامان راحله و ملیکاطلا) رفتیم توی یه مدرسه برای رای دادن.موقعی که من داشتم انگشت میزدم دستتو گذاشته بودی کنار استامپ و دوست داشتی انگشتتو بزنی توش.خانومه خیلی مهربون بود کلی نازت داد و قربون صدقه ات رفت و یه کاغذ گذاشت جلوت و گفت:(عزیزم بیا این تو انگشت بزن)کلی خندیدیم. یه دوست خوب تو حوضه انتخاباتی پیدا کردی و کلی با هم بازی کردید.اسمش اوا خانم گل بود و 5 سالش بود.
اینجا،من چشم گذاشته بودم و شما 2 تا قایم شده بودید و مامان مصی هم ازتون عکس گرفته.خیلی عکس با مزه ای شده.تا نوبتم بشه کلی باهاتون بازی کردم و حسابی تابلو شدم
ودر اخر رفتیم یه پارک کنار حوضه که متاسفانه هر چی گفتم از این طرف سرسره نرو به حرفم گوش نکردی و به تبعیت از بچه های دیگه رفتی.همش میگفتی:(مامان،اگه بده چرا دوستهام میرن؟) چی بگم مادر.حق داری والا.الان تو سنی نیستی که توجیح منو تو این مورد بپذیری.
تو راه برگشت هم طبق معمول گیر دادی پیتزا. بابا رفت بخره که توی صف پیتزا پسر دایی و دختر دایی باباییو دیدیم.انها هم یه دختر ناز به اسم(مانیا) داشتند.خاله کتی از دیدنت شگفت زده شده بود و همش نازت میدادو ماشاالله ماشاالله میکرد.دختر خودش هم ماشاالله ناز بود.الهی خدا یارو نگهدارش باشه.