عروسک من ملیکا جانعروسک من ملیکا جان، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

*** اقیانوس عشق Melika ***

وبازهم به عشق عزیزانم

1392/2/31 23:56
نویسنده : مامان راحله
548 بازدید
اشتراک گذاری

                       قلبتوضیحات در ادامه مطلبقلب

 

       

 

وبلاگ گل دخترم داره یواش یواش تبدیل میشه به وبلاگ اشپزینیشخندامروز جمعه بود و قرار بود ناهارمون جوجه باشه.اما دیشب بابایی با وسایل دلمه اومد خونه و با ذوق و شوق گفت:(برا فردا وسایل دلمه خریدم. حوصله داری درست کنی؟لبخند) من هم که دلم خیلی جوجه میخواست اما خاطر بابایی برام خیلی عزیز بود موافقت کردم و این شد که غذامون تبدیل شد به دلمهخوشمزه که خیلی هم عالی شده بود و بابایی از سر سفره که رفت کنار طفلک از پرخوری نفسش گرفته بودخنده و هراز گاهی که یه کم بهتر میشد دوباره یه پاتک به ظرف دلمه ها میزدمتفکر. خودم و مامان مصی هم خیلی لذت بردیم. (نوش جان همه عزیزانم و جای دوستان وبلاگی نازنینم هم خیلی خالی)قلب

 

 

دختر گلم بابایی عاشق کتلت با برنجه.همش هم میگه (فقط کتلتهای مامان راحله)مژه من هم امروز تصمیم گرفتم به عشق نازنین همسرم براش کتلت درست کنم. دقیقا 3 ساعت تو اشپز خانه بودم.اخه مامانی غذاهامو خیلی کم روغن درست میکنم.برای همین زیرشو کم میکنم تا اروم اروم سرخ شه و سیب زمینی هارو تند تند هم میزنم واسه همین هم رنگ سیب زمینیهام یکدست میشه و همه خیلی خوششون میاد لبخند اما غذا با عشق پختن چه لذتی دارهقلب ناگفته نماند عزیز دردونه مامانی هم خیلی کمک کردی.اخه برای اینکه به غذا خوردن بیشتر راغب بشی میذارم بهم کمک کنی. بابایی وقتی اومد نمیدونی چقدر ذوق کرد.اخه همیشه بهم میگه:(در طول هفته کتلت درست نکن.دوست دارم یه روز تعطیل باشه که دور هم باشیم) مدتی هم بود که جمعه ها هم کار داشت. وامروز بعداز مدتها دورهم غذا میخوردیم) خیلی چسبید. هویج شیرین هم درست کردم که خودم و مامان مصی عاشقشیم. تو کتلتهای خودمو مامان مصی جعفری هم زدم که شد شبیه شامی.اما بابایی جعفری دوست نداره.دایی حمیدهم که طفلکی همه چی و همه جوره دوست داره. این هم یه جمعه خوب دیگه. خداوندا شکرقلب

 

          

 

         

 

این هم کوکوی 3 روز پیشه

 

       

 

    

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان منتظر
27 اردیبهشت 92 16:51
چه مامان با سلیقه ای


ممنون دوست جونم
مامان مهندس کیان
28 اردیبهشت 92 10:30
ایول علاوه بر اینکه یک مامان نمونه هستی یک کدبانویه خیلی هنر مند هم هستی من که اصلا حوصله ام نمیاد طفلک شوهرم
اگه وقت کردی بعدا بهم دستور تهیه دلمتو بده


ممنون دوست جونم.به محض اینکه سرفرصت اپ بشم،یه پست مخصوص برات میذارم.
مامان فاطمه و ترنم کوچولو
28 اردیبهشت 92 11:34
اخ که راحله جون دلم ضعف کرد
معلومه خوش سلیقه ای و هم کد بانو ملیکا جونم و ببووووووس


ممنونم دوست جونم. به پای غذاهای شما که نمیرسه.من عاشق غذاهای شمالیم.
پرهام ومامانش
28 اردیبهشت 92 12:05
مثل همیشه عالی بنظر میرسه مخصوصا دلمه هاتون اونم گوجه .نوش جونتون


جای شما خالی دوست جونم.
اسماء
28 اردیبهشت 92 12:42
به به گرسنه ام شد
خانمی فکرنمیکنی این غذاهای خومشزه که میذارین خانومای حامله هوس میکنن؟ و نی نی شون....


عزیزم جای شما خالی بود. حالا که هنوز تصمیم نگرفتی نی نی بیاری.هروقت نی نیت اومد این پستهارو رمز میذارم دوست جون جونم.
پويا كوچولو
29 اردیبهشت 92 1:01



مریم مامان پرنیا
30 اردیبهشت 92 23:08
چه می کنه این مامان هنرمند


شرمنده میکنی دوستم.
مامان زهرا
1 خرداد 92 1:48
وای چه خوشمزه کاش طرز تهیه اش هم مینوشتی


جای شما خالی.دوستان دیگرم هم دستورشو خواستن.سر فرصت یه پست مخصوص برای دستور پختش میذارم.
مامان زهرا
1 خرداد 92 17:51
سلام عزیزم
مرسی از همدردیت
عزیز دلم خداوند به من لطف نداشته و منو تنها گذاشته میدونی گلم خیلی وجود یه زن و دور و بر خودم کم دارم گاهی حس میکنم بین یه عده مرد گیر افتادم درسته همشو نو دوست دارم بابام پدر شوهرم شوهرم پسرم اما روحیه زن ها خیلی با مردا فرق داره اما من این کمبود و تو زندگیم حس میکنم
یه بار یکی از دوستام بهم گفت کاش بچت دختر میشد دخترا همدم مادر میشن دلم خیلی شکست یعنی من همدم ندارم
بعدشم در کمال راحتی گفت منظور ندارم ها اما خدا هرکی و دوست داره بهس دختر میده و من

اما خدا میدونه چقدر پسرم و دوست دارم واگه اون نبود منم با مرگ مامانم رفته بودم


دوست جونم تو وبلاگت برات نوشتم. لطفا بخون عزیزم.